منوی اصلی
صفحه نخست alh luvtd ;kdn تبیان
درباره وبلاگ
با سلام خدمت شما فقط مطالبی که در قسمت 1- "مطالب،نواها ونماهای تولیدی وبلاگ" 2- :"مطالب و مقالات تولیدی نویسنده" 3- و قسمت : " نرم افزارهای تولیدی نویسنده وبلاگ" میباشد مربوط به نویسنده(بنده) وبلاگ است تمام این مطالب به تلاش خود نویسنده به دست آمده و از هیچ وبلاگی کپی گرفته نشده حتی سعی کرده ام که کالاهایی که دوستان دیگر معرفی کرده اند،معرفی نکنم تا کالاهای جدید را معرفی کنم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم تشکر
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 486272
تعداد نوشته ها : 42
تعداد نظرات : 5
این سایت را حمایت می کنم
Online User
Rss
لوگوی ما



لوگو دوستان

نهاده هاي توليد در اسلام


در هر يك از بخش هاي توليد، اعم از كشاورزي، صنعتي و تجاري عوامل توليد سه گانه اي مشترك اند كه در مقاله پيش رو جايگاه اين نهاده ها در اقتصاد اسلامي و ساير مكاتب اقتصادي مورد تحليل قرار مي گيرد و اميد است بتوان به درستي عقايد اسلام ناب با گذري كوتاه در اين تحليل ارائه نمود.


نهاده هاي توليد در اسلام

عوامل توليد سه گانه عبارتند از:

1) كار

2) ابزار توليد

3) سرمايه

"كارگر" يكي از عوامل توليد است. بدون حضور اين عامل كار كارخانه از حركت مي ايستد. طبيعتاً كارگر هم تقسيماتي دارد. كارگر ساده و يا كارگري كه كار مديريتي انجام ميدهد و اين فرد در سطح بالاتري كار مي كند و نيرو و مهارت انديشه اش  سبب اداره موسسه مي شود.

عنصر دوم كه در انواع توليد ديده مي شود "ابزار" است. منظورمان از ابزار توليد، فقط موتور و يا ماشين نيست، بلكه هر چيزي كه به طور مستقيم ويا غير مستقيم در كارخانه به كار مي رود، از جمله زمين، موتور دستگاه ها و امكاناتي كه در بازاريابي دخالت دارند، مانند انواع خودروها.

عنصر سوم "سرمايه "است. چيزي كه ما آن را سرمايه مي خوانيم، اموالي است كه در مسير توليد مصرف مي شود.

هنگامي كه اين عناصر سه گانه را در مكاتب جامعه شناسي جديد بررسي مي كنيم، با سوالات مختلفي مواجه مي شويم از جمله اينكه، اين سه عنصر همگي در توليد شركت داشته اند، چگونه و با چه نسبت و اندازه اي محصول را ميان آنها تقسيم نماييم؟

اين يكي از مباحث معروف است. معتقدم كه بنيان عدالت اجتماعي، كه بر حسن توزيع استوار است و عدالت در توزيع خوانده مي شود، از همين جا سربرآورده است..

 هر كجا كه رنگ و بويي از تمدن غرب بود، فرصت را در اختيار رقابت گذاشت. يك كارگر به 150 ليره راضي است و كارگر ديگر به 110 و ديگري به 100 ليره. ميان آنان رقابت است و اين رقابت به نفع صاحب كار است.

سرمايه داري صاحب زور با استناد به قانون و نظام حاكم بر همه چيز چيره مي شود و مي كوشد تا در حد توان از مزد كارگر بكاهد. در نظام سرمايه داري كمترين مزدي كه ممكن است به كارگرداده مي شود و در اين راه هزار ابزار و بهانه فكري و علمي به كار گرفته مي شود و كارگر در حد موجودي استثمار شده تنزل مي يابد. يكي از راه هاي خطرناكي كه براي كاهش حق كارگر به كار گرفته شد، مضاربه است. يعني هر كجا كه رنگ و بويي از تمدن غرب بود، فرصت را در اختيار رقابت گذاشت. يك كارگر به 150 ليره راضي است و كارگر ديگر به 110 و ديگري به 100 ليره. ميان آنان رقابت است و اين رقابت به نفع صاحب كار است.

موضع ديگر، موض ضد سرمايه داري، و واكنشي بود كه در برابر ستم سرمايه داران و صاحبان كار انجام گرفت. به اختصار اين موضع گيري، يعني انكار تاثير سرمايه در توليد. آنان كار را به تنهايي معتبر مي دانستند. و مي گفتند كالا بايد مستقيماً به كار نسبت داده شود، زيرا كه غير از كار، چيز ديگري در توليد دخالت ندارد.

نهاده هاي توليد در اسلام

اين تئوري كه واكنشي به ستم سرمايه داري و ستم كارفرمايان بود، به عنوان فلسفه سوسياليسم علمي يا آنچه كمونيسم شناخته شده، پذيرفته شد و ماركس به آن بر اساس تئوري "ارزش" پرداخت. اين سخن بدين معناست كه ارزش هر چيزي به اندازه كار انجام گرفته براي آن است. پس صاحب كار حتي اگر نيم ليره هم بگيرد دزد است. همه سود حق كارگر است. ماركس براين اساس و بنا بر تئوري اش كالا را ميان ابزار كار و كارگر توزيع كرد. نظريه او را نظريه "ارزش" مي ناميم و ارزش اضافي چگونگي توليد و توزيع را مشخص مي كند.

نگاه اسلام به اين عناصر سه گانه توليد چگونه است؟ و كدام عامل در اين نگاه برتر است؟ به سرعت پاسخ مي دهيم كه كار عامل برتر است.اما چرا؟

براي روشن شدن اين مساله به موارد زير بايد توجه كرد:

يكم: اسلام ربا را حرام كرده و با آن مي ستيزد و ربا را يكي از بزرگترين گناهان دانسته است.تعريف ربا توليد نقدينگي يا سرمايه است، توليدي كه همراه كار نيست و سودي است كه بدون انجام دادن كار دريافت مي كند.

دوم: ابزار مانند ابزار صنعتي و يا كشاورزي كه در مورد آن در باب مزارعه اين حكم آمده است: " جايز نيست كه بخشي از توليد را به ابزار اختصاص دهيم "

سوم: كارگر. اسلام كارگر را چگونه در توليد مشاركت مي دهد؟ به دو شكل كارگر مي تواند در توليد شريك شود:

صورت اول اجاره است. در فقه بابي به نام اجاره وجود دارد، يعني اجاره شخص و فرد در مقابل مبلغ مشخصي نزد كس ديگري مشغول به كار مي شود.

صورت دوم مضاربه است. تعريف مضاربه در فقه اين است كه شخصي مالي را از شخص ديگري مي گيرد و با آن پول كار مي كند و سود حاصل ميانشان به نسبت توافقي، توزيع مي شود. زماني كه كارگري نزد فردي به كار مي پردازد در سود حاصل از توليد شريك است و نيز اگر كارگر كه مالي را از كسي مي گيرد، سود كند، سود ميان كارگر و سرمايه دار تقسيم مي شود، اما اگر ضرر كند، ضرر فقط متوجه سرمايه گذار است، نه كارگر.

كارگر مي تواند خدماتش را به قيمت مشخصي بفروشد، به اين اجاره مي گوييم. همچنين او حق دارد كه به نسبت مشخصي در سود شريك شود، كه به اين مضاربه گفته شده است و در هر حالتي كه در نظر بگيريم كار از ضرر مصون است.

بنابراين از مسائل بيان شده اين نتيجه استنباط مي شود كه "كار" سه امتياز بر ديگر عوامل دارد. نخست اينكه كارگر مي تواند خدماتش را به قيمت مشخصي بفروشد. به اين اجاره مي گوييم. همچنين او حق دارد كه به نسبت مشخصي در سود شريك شود، كه به اين مضاربه گفته شده است. و در هر حالتي كه در نظر بگيريم كار از ضرر مصون است.

اما سرمايه در مكتب اقتصادي اسلام يك ويژگي دارد، و آن امكان مشاركت در سود است، اما نمي تواند مزد ثابتي بطلبد. چون ربا است، او نمي تواند مصون از ضرر باشد، چون در اين صورت معامله باطل است. ابزار هم نمي تواند در سود شريك شود، فقط اين حق را دارد كه مزد ثابتي بخواهد.

بنابراين سرمايه و ابزار هر كدام يك ويژگي دارند در حالي كه كار سه امتياز دارد. اين ديدگاه الهي نسبت به اين مباحث در صورتي كه به ظهور و اجرا در آيند، برنامه اي جامع و كامل را مي توانند براي حيات بشر ارائه كنند. اميد است در اين سال كه به نام "سال جهاد اقتصادي" ناميده شده شده است، بتوانيم توشه اي هر چند ناچيز از اين مباحث متعالي با خود همراه سازيم و آينده اقتصادي كشورمان را با استفاده از اين مسائل به عنوان الگويي ايراني اسلامي به جهانيان معرفي نمائيم.

 

زهره حيدري

بخش اقتصادي تبيان

 

وتِلكَ ا لأمثالُ نَضرِبُها للنّاس لَعلَّهم يتَفكّرون؛ «مثل» ها را مي آوريم تا مردم به فكرو انديشه فرو روند».(سوره حشر، آيه 21)

استفاده از «مثل» و ضرب المثل در محاورات و نوشته جات دو فايده دارد:

1 ـ زيبايي و جذابيت بيشتر نوشته يا سخن.

2 ـ رسايي و شيوايي پيام.

استفاده از مثل هاي رايج، نوعي هنر آفريني و هنرمندي در فن سخنوري و كتابت است. اين صنعت، افزون بر روان سازي محتوا و ايجاد فضايي مناسب براي انتقال ذهن، نوعي زينت گري و آرايش نيز محسوب مي شود و غالباً چيره دستان قلم و سخن از آن استفاده مي كنند و كمتر نوشته ادبي را مي توان پيدا كرد كه از اين صنعت بهره مند نباشد و شاهكار هاي نظم و نثر فارسي و عربي و زبانهاي ديگر، مملّو از مثل ها و ضرب المثل هاست.

قرآن كريم كه برجسته ترين هنر كلامي و ادبي است، به نوبه خود به صورت لطيف و مليحي از اين صنعت استفاده كرده است. به گونه اي كه نه اقتباس از كلام بشري كرده است تا از حد اعجاز تنزل يابد و نه از محاوره متعارف فراتر رفته است تا سخني غير مجذوب و دشوار گردد، بلكه به سبكي بديع و نو و با ضرب المثل هايي عالي و شگفت، زيباييها وشگفتيهاي خويش را تماشايي تر كرده است.مثل هاي قرآني عبارتند از:

1 ـ مثل هايي كه در قرآن از آنها به عنوان مَثَل ياد مي كند.

2 ـ مثل هايي كه هر چند به صورت مَثَل در قرآن ترسيم نشده است، ولي به قدري جامع و رسا وگويا است كه به صورت مثلي رايج در آمده است.

در اين سلسله از مقالات با هم به تماشاي اين فصل زيباي از قرآن مي نشينيم.

«و ان ليس لِلأنسان ألاّ ما سَعي؛ براي انسان چيزي جز آنچه كه از راه تلاش و كوشش بدست آورد نيست». (سوره نجم، آيه 39)

علامه طباطبايي در تفسير پر ارج «الميزان» در معني آيه مي نويسند:

«دارايي و سرمايه حقيقي انسان نمي شود مگر آنچه را كه خود از طريق عمل كسب كرده است چه اينكه هر انساني بر سر سفره عمل خويش نشسته است و آنچه را كه در نشئه دنيام به خود منتسب مي كند از مال و فرزند و امثال آن چيزي جز امري اعتباري و پنداري بيش نيست وگرنه در سراي آخرت كه سراي حقيقت است دارايي او همان اعمال نيك و بد اوست».

مضمون عالي، ناب و اختصار آيه موجب شده است كه همواره دانشمندان و اديبان در مباحث گوناگون علمي و اخلاقي به آن استناد كنند و همين سبب شده است كه آيه شريفه به عنوان ضرب المثلي قرآني رخ بنمايد. گروهي آن را نگين انگشتري شعر خويش ساخته اند، همانند:

مولانا جلال الدين بلخي مي گويد:

چو گفت «ليس للانسان إلاّ ما سعي » خالق بيفكن دانه اي امروز تا زان بدروي فرد

چون نكرد آن كار مزدش هست ل «ليس للانسان إلا ما سعي»

قـدر همـت باشـد آن جهد و دع «ليس للانسان إلا ماسعي»

***

مصلح الدين سعدي شيرازي مي گويد:

مـن طـريق سـعي مــي آرم به ج «لــيس لـلانـسـان إلا مـا سـعـي»

نابرده رنج گنج ميـسر نمـي شـود مزدآن گرفت جان برادر كه كار كرد

و در جاي ديگر مي گويد: هركسي آن درود عاقبت كار كه كشت.

و عبدالواسع جبلّي مي گويد:

هست در تنزيل بر تصديق اين معني دليل آيت آن «ليس للانسان إلا ما سعي»

****

و گروهي با الهام از آن چنين نغمه سر دادند كه:

حافط شيرازي:

«سعي نابرده در اين راه به جايي نرسي»

باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش

بـر جـفاي خـار هجران صبر بلبل بايدش

حكيم ابوالقاسم فردوسي:

به منزل رسيد آنكه پوينده بود بهي يافت آنكس كه جوينده بود

حكيم سنايي :

راه جستن ز تو هدايت از او جد كردن از تو عنايت از او

صائب:

مشو غافل ز گرديدن كه روزي در قدم باشد همين آواز مي آيد ز سنگ آسيا بيرون

أوحدي:

منشان ديگ جستجو از جوش تا رگي هست در تنت مي كوش

عنصري:

ز زود خفتن و از ديرخاستن هرگز نه مرد يابد ملك و نه بر ملوك ظفر

حكيم، ناصر خسرو قبادياني:

گيتي به مثل چون سراي كار است تــا روز قيــام و نـغــمه صـور

گــر كـار كــني عــزيــز باشــي فــردا كــه دهــند مــزد مزدور

****

اين آيه شريفه علاوه بر پرده برداري از يك حقيقت رفيع ـ كه در بيان علامه طباطبايي آمده است ـ اين حقيقت را نيز بر ملا مي سازد كه انسان جز از راه تلاش و كوشش و همت عالي به جايي نخواهد رسيد: «ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست ».1 كه: «بقدر الكدّ يكتسب المعالي».2

و به سروده پروين اعتصامي:«عاقل از كار بزرگي طلبيد».3

1 ـ ديوان حافظ 2 ـ ترجمه: به مقدار كوشش، مقام و تربيت رفيع، پديدار مي گردد.

3 ـ ديوان پروين اعتصامي

روابط دختر و پسر در قرآن(7)

 

منبع: حوزه نت

 

بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
راجع به توليد ملي، مطالبي را گفتيم، و مطالب زيادي مانده است. در اين 27، 28 دقيقه سعي مي‌كنم 30،40 تا نكته را بگويم. انشاءالله! هر يك دقيقه‌اي يك مطلب، كه همه هم انشاءالله مفيد است، چون از خودم نيست. از اسلام است.
يكي اينكه توليد بايد استمرار داشته باشد. اينكه انسان يك مدتي كار بكند و بعد رها كند يكبار كم كار كند، يكبار زياد كار كند، ما مراجع تقليدمان در هشتاد سالگي مطالعه مي‌كنند. ولي نسل نو ما خيلي‌هايشان، حالا همه را نمي‌گويم، چون نسل نو هم داريم آدم‌هايي را كه مطالعه مي‌كنند، ولي نسل نو به اندازه‌ي نسل قديمي مطالعه نمي‌كنند. من امروز من امام جمعه‌ي عزيز كتاب جواهر ايشان را ديدم، حالا خود چطور كتاب را مي‌خريدند حالا انشاءالله راضي هستند من بگويم. از ايشان اجازه نگرفتم، انشاءالله كه راضي هستند. مي‌گفت: نماز استيجاري خواندم. يعني يك كسي مرده نماز قضا به گردنش بوده، حالا يك سال، دو سال چقدر، نمازاستيجاري خوانده كه كتاب جواهر را خريده است. اين براي خريد كتاب. حالا اينقدر كتابخانه و امكانات در اختيار ما است. بعد حالا كتاب جواهر را من آوردم، حضرت عباسي از خط‌هاي قديم بود، حضرت عباسي يك صفحه‌اش را نمي‌توانم بخوانم. اين تسهيلاتي كه براي ما است، بايد استفاده كنيم. حالا اين بحث چون ماه خرداد پخش مي‌شود، ماه خرداد، تير، مرداد چرا مثلاً نسل نو ما درس نمي‌خوانند؟ جايشان را عوض كنند، ساعتشان را عوض كنند. مثلاً نمي‌شود دانشجوها يا طلبه‌هاي خوزستان اراك بروند؟ خوب اراك در راه خوزستان است، قطار هم دارد. خوزستان اينقدر هوا داغ است كه از عيد پاي كولر گازي آب يخ مي‌خورند. ولي اراك ماه مردادش را هم با يك پنكه مي‌شود زندگي كرد. جايمان را عوض كنيم، هركس مي‌تواند. ساعتش را عوض كنيم. آقا سه بعد از نصف شب تا هفت صبح. خميرگيرها چه مي‌كنند؟ خميرگيرها سه بعد از نصف شب بلند مي‌شوند، حالا فرض كنيم اين دو ماه را ما خميرگير هستيم، ساعت را عوض كنيم، مكان را عوض كنيم. چرا مطالعه تعطيل مي‌شود؟ چرا كار تعطيل مي‌شود؟ استمرار، پس در توليد اصل استمرار، اين ييك نكته.

1- آثار كارهاي خدماتي در جامعه

نكته‌‌ي ديگر قرآن مي‌گويد: گاهي وقت‌ها يك كار، يك كار نيست. مثلاً مي‌گويد: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً» (مائده/32) يك نفر را بكشي، انگار همه‌ي بشريت را كشتي. يك نفر را زنده كني انگار همه را، چون سرچشمه‌ي ما همه از يك آدم هستيم. حضرت آدم يك نفر بود. يك آدم مي‌تواند سرچشمه‌ي يك نسل باشد. توليد هم همينطور است. يك توليد خوب از يكجا كل كشور را بالا مي‌برد. يك توليد ناقص از يك نفر كل كشور را ضعيف مي‌كند.
شما اگر يك آخوند بد ببينيد، ديگر هرچه آخوند ببيني، اصلاً سلامش هم نمي‌كني. من اگر يك بازاري بد كلاه سرم بگذارد، مي‌گويم: آقا دور بازاري‌ها نرو. يك رشوه‌گير در اداره باشد، برو بابا اين اداره‌اي‌ها... يعني گاهي وقت‌ها يك كار بد، يكي نيست، نمي‌شود گفت: من كار بد كردم. اثرش را روي جامعه ببين، كاري هم نيست، ممكن است جزئي باشد. كار هم ممكن است جزئي باشد. بنابراين نگاه ما نگاه جمعي باشد. فكر نكنيم حالا ما يك نفر هستيم، در يك كارگاه يك خلافي كرديم.
درباره‌ي توليد گفتيم استمرار داشته باشد، يك اصل است. گفتيم نگاه جمعي، نگويد حالا من ... توليد بد از يك نفر تركش‌اش به همه مي‌خورد. شما اگر سوار كشتي هستي، جاي خودت را هم سوراخ كني، كل كشتي غرق مي‌شود.

2- توليد، مطابق نياز روز جامعه

توليد به روز باشد. من طلبه اگر حرف‌هايي كه مي‌زنم، مخاطبان من بگويند: اين حرف‌هايي كه مي‌زني به درد ما نمي‌خورد. من اگر مي‌خواهم سوره‌ي يوسف را بگويم، مي‌توانم بگويم يوسفي بود، جوان مي‌گويد: بود كه بود. بردنش، به من چه! حسود داشت، به من چه؟ پرتش كردند در چاه، به من چه؟ پيراهنش را خوني كردند، من چه خاكي بر سرم كنم؟ پهلوي پدرش شبانه گريه كردند، گفتند: گرگ او را خورده، من چه كنم؟ از فردا شب مسجد نمي‌آيد. مي‌گويد: شيخ، يا سيد يك آخوند دارد حرف‌هاي دو هزار سال پيش را مي‌زند. اما اگر اينطور گفتيم، يوسفي بود، جوان‌ها همه شما يوسف هستيد. حسود داشت، جوان‌ها همه حسود داريد. او را بردند، همه شما را مي‌برند. به اسم ورزش او را بردند، همه را به اسم بازي مي‌برند. با شعارهاي قشنگ بردند، «إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ» (يوسف/11)، «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (يوسف/12) شما را هم با شعارهاي قشنگ مي‌برند. پرتش كردند، شما را هم از هدف پرت مي‌كنند. پيراهنش را خوني كردند،جو سازي مي‌كنند. صحنه‌سازي مي‌كنند. يعني بايد من آخوند يك طوري سوره‌ي يوسف را بگويم كه اين احساس كند من دارم با او حرف مي‌زنم. اين مهم است.
بگذاريد يك چيزي بگويم. ابراهيم به عمويش گفت: چرا بت مي‌پرستي؟ «قال» ابراهيم گفت:« لِأَبيه‏» به عمويش، «وَ قَوْمِهِ» ابراهيم به عمويش  گفت: «ما هذِهِ التَّماثيل‏» (انبياء/52) اين تمثال‌ها، اين مجسمه‌ها چيست؟ اين آيه‌ي قرآن است. من اگر اين رقمي معنا كنم، به روز تفسير نكنم، مي‌گويند: خوب شيخ بالاي منبر تاريخ چند هزار سال پيش را مي‌گويد. چند هزار سال پيش ابراهيمي بوده، به عمويش گفته: چرا مجسمه مي‌تراشي؟ اين به درد كانادا مي‌خورد؟ به درد ژاپن مي‌خورد؟ به من چه كه گفت كه گفت. وقتي مي‌گويد: ابراهيم به عمويش گفت، يعني چه؟ يعني اگر مي‌خواهي اصلاح كني، اگر مي‌خواهي كسي را ارشاد كني، در اصلاح و ارشاد و امر به معروف سن شرط نيست. نگو من بچه هستم. بچه هم هستي حرفت را بزن. چون ابراهيم نسبت به عمويش كوچك بود. بچه‌ها، دخترها، شما هم امر به معروف كنيد نگوييد سن من كمتر است، ابراهيم هم سنش كم بود.
2- در اصلاح و ارشاد و امر به معروف عدد شرط نيست. نگو ما يكي هستيم و آن ها خيلي. ابراهيم «قال» يكي بود، آنها «لِأَبيهِ وَ قَوْمِه‏» خيلي بودند.
3- در اصلاح و ارشاد و امر به معروف از خودي‌ها شروع كن. اول به عمويت بگو و بعد به باقي مردم.«قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِك‏» (احزاب/59) پيغمبر اول به خانم خودت بگو، به دخترانت بگو، بعد به دختر مردم بگو.
4- در اصلاح و ارشاد و امر به معروف اولويت را در نظر بگير. مهم ترين منكر شرك است. «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ» (لقمان/13) از بت شروع كن. در امر به معروف از نماز شروع كن. ممكن است دختري حجابش خوب نباشد، نمازش هم خوب نباشد، حجاب و نماز هردو واجب است، اما نماز واجب تر است. از نماز، بعد حجاب.
در اصلاح و ارشاد و امر به معروف لازم نيست مستقيم بگوييم سيگار نكش، مي‌گويد: مي‌خواهم بكشم. بگو: فايده‌ي سيگار چيست؟ «ما هذِهِ التَّماثيل‏» فايده‌ي اين بت‌ها چيست؟ ببينيد اگر من اين رقمي تفسير گفتم، وقتي مسجد آمد مي‌گويد: هان! آقا دارد براي من... مي‌گويد: پس امروز چه ياد گرفتي آمدي شيخ روي منبر بود؟ گفت: اصلاح و ارشاد، سن شرط ندارد، كوچك‌ها هم بايد حرف بزنند. «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف‏» (لقمان/17) لقمان به پسرش گفت: «يا بُنَيَّ» بچه كوچولو، «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف» تو هم كوچولو هستي، حرفت را بزن. نگو من بچه هستم. در اصلاح و ارشاد سن شرط نيست. نصفش را من مي‌گويم و نصفش را شما بگوييد. عدد شرط نيست، اولويت شرط نيست. ... اولويت شرط هست. امتحان هوش! نزديك بود رفوزه شويد.

3- سرمايه گذاري در كارهاي توليدي

توليد هم بايد به روز باشد، يك معمار امروز اگر خواست ساختمان بسازد، نبايد بگويد چطور ساختم. ساختمان به روز، توليد به روز. مال طفل صغير هم بايد راكد نباشد. قرآن مي‌گويد: مال يتيم‌ها را «وَ ارْزُقُوهُمْ» رزق است، به يتيم‌ها رزق بدهيد «فيها» يعني، در مالش، نمي‌گويد: «وَ ارْزُقُوهُمْ منها». «منها» يعني از بچه، نمي‌گويد: از پول بچه‌ خرجش كن. خوب اگر از پول بچه‌ها برداشتي و خرج كردي، پولش چطور مي‌شود؟ مي‌گويد: پول يتيم را به كار بيانداز، از درآمدش خرج كن، «وَ ارْزُقُوهُمْ فيها» (نسا/5) نمي‌گويد: «وَ ارْزُقُوهُمْ منها»، «منها» يعني از پول بده، خوب تمام مي‌شود. «فيها».
يك خانواده را ماه به ماه پول بدهي، هم پولت تمام مي‌شود و هم او احساس حقارت مي‌كند. يك مبلغي حالا فرض كن آدم يك فاميلي دارد. فاميل محترمي است، نمي‌تواند خرجش را بدهد، خيلي خوب من اين مبلغ را فرض كنيد، ده ميليون را، بيست ميليون را، پنج ميليون را، يك مبلغي را به يك كسي مي‌دهي مي‌گويي: كار كن، هرچه سودش شد نصفه. نصفش براي تو كه كار كردي. نصفش هم ماهيانه. از اين درآمد كسب كن.
در برابر تهديد‌ها بايد برنامه‌ريزي كرد. ممكن است دنيا ما را تحريم كند و كرده و ما بايد برنامه‌ريزي كنيم.
امام حسين خيلي مكتب عجيبي به ما ياد داد. سلام و صلوات خدا بر امام حسين. (صلوات حضار)

4- برنامه‌ريزي براي مقابله با تحريم‌ها

تحريم، مهمترين تحريم‌ كربلا بود. حالا به ما قطعات هواپيما نمي‌دهند. آنها آب ندادند حتي به علي اصغر، امام حسين تسليم نشد. جوان‌هايش را تكه تكه كردند، تسليم نشد. خيمه‌هايش را مي‌سوزانند، خواهرش و بچه‌هايش را اسير مي‌كنند، تسليم نشد. اين امام حسين به ما ياد داد كه اگر خوراك نبود، پوشاك نبود، مسكن هم نبود تسليم نشويم. اين يك مكتبي است كه امام حسين به ما ياد داد. تازه در مقابل تهديدها بايد برنامه‌ريزي كرد. يوسف پيش‌بيني كرد. قرآن مي‌گويد كه پادشاه مصر خواب ديد هفت تا گاو لاغر هفت تا گاو چاق را مي‌خورند. به هركس گفت، گفتند: اين خواب‌هاي پريشاني است. يوسف گفت: بله، هفت تا گاو لاغر هفت تا گاو چاق را مي‌خورند يعني هفت سال قحطي مي‌شود، قحطي‌ها گاو لاغر هستند. هفت تا گاو چاق را مي‌خورند يعني آنچه كه ذخيره كرديد، بعد گفت: «فَذَرُوه» (يوسف/47)‏ حالا كه قحطي در پيش است اين هفت سالي كه هنوز قحطي نشده سريع كشت كنيد. «تَزْرَعُون‏» (يوسف/47) زراعت كنيد. «فَذَرُوهُ في‏ سُنْبُلِه‏» آن زمان سيلو نبود. سيلو گندم را نگه مي‌دارد. گندم اگر در خوشه‌ي خودش باشد، سالم مي‌ماند. «تَزْرَعُون‏» يعني زراعت كنيد،«فَذَرُوهُ في‏ سُنْبُلِه‏» يعني حفاظت كنيد. زراعت، حفاظت براي آينده كه قحطي مي‌شود. يعني هروقت ما تهديد شديم بايد پيش‌بيني كنيم. حديثي ديديم، امام به افرادي مي‌گويد: پول‌هايتان را يك‌جا خرج نكنيد. اگر هرچه پول داريد سكه خريديد، سكه پايين و بالا برود، شما سكته مي‌كنيد. هرچه پول داريد خرج زراعت كنيد، يك سال خشك‌سالي شود، قنات خشك شود نابود مي‌شويد. همه‌ي سرمايه‌ات قالي ابريشم شود، يك كبريت، يك دزد آتش مي‌زند. سرمايه‌تان را چند قسمت كنيد كه اگر دزدي قالي را برد، سكه داشته باشيد. سكه ارزان شد، مزرعه داشته باشيد. حديث داريم سرمايه‌تان را در چند راه مصرف كنيد. پول هم اگر داريم در چند كيسه بگذاريم كه اگر جيب بر برد يك چيزي براي ما...
حديث داريم با كسي هم قهر كردي، همه‌ي فحش‌ها را به او نده، يك خرده بگذار يك راهي براي رفيق شدن... با كسي هم كه رفيق شدي، حالا هرچه مي‌خواهيد عكس كنار هم برنداريد. ممكن است اين عكس را فردا چاپ كند و آبروي تو را ببرد. با كسي رفيق شدي، همه‌ي حرف‌هايت را به او نزن، احتمال بده يك روزي دشمن بشود. با كسي دشمن شدي هرچه مي‌خواهي به او نگو. احتمال بده يك روز دوست شوي. مؤمن بايد عاقل باشد. بعضي‌ها مؤمن هستند، ولي در عقل كم مي‌آورند. يك آيه در قرآن داريم، من گاهي مي‌خوانم مي‌خندم.
مي‌گويد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» تو كه ايمان داري، چنين كن، چنين كن، چنين كن، بعد مي‌گويد: «إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون‏» (آل‌عمران/118) اگر عاقل هستي. پيداست ممكن است «آمنوا» باشد، «تَعْقِلُون‏»... بگوييد... با هم بگوييد، نباشد. دين دارد ولي عقل ندارد. خوشا به حال كسي كه هم دين داشته باشد، هم عقل داشته باشد، هم سواد. اينها سه تا لازم است. دين، علم، اگر دين دارد، سواد ندارد، مشكل است. سواد دارد، دين ندارد. عرض كردم سوزن و نخ با هم مي‌دوزد. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا... إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون»

5- آباداني زمين، با توليد و كشاورزي

قرآن از ما توليد خواسته. در كدام آيه مي‌گويد: توليد. «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ» (هود/61)، «أَنْشَأَ» يعني «خَلَقَكُم» شما را از زمين آفريدم، بعد مي‌گويد: «وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها» خواستم زمين را آباد كنيد. آباد كردن زمين بدون كار نمي‌شود. اين هم آيه‌ي توليد.
نكاتي ديگر كه بايد خدمت شما بگويم، يك صلوات ختم كنيد. (صلوات حضار)
بايد توليد داخلي و مصرف كالاي داخلي يك فرهنگ شود. يعني بايد افتخار كنيم، خوشحال باشيم، الحمدلله همه چيز بومي است. الحمدلله همه چيز ملي است. وظيفه‌ي ما محكم‌كاري است، من راجع به محكم‌كاري يك بحثي داشتم سال‌هاي بسيار قبل گفتم. ديروز به پرونده‌ي محكم‌كاري نگاه كردم، براي توليد است. اسلام و محكم‌كاري، الله اكبر چه ديني داريم! شما فكر مي‌كنيد اسلام راجع به محكم‌كاري... تا من تخته را پاك مي‌كنم فكر مي‌كنيد چقدر آيه و حديث براي محكم‌كاري داشته باشيم. يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار) يك صلوات ديگر هم بفرستيد. (صلوات حضار) اين صلوات فرستادن فني است، غير از ذكر خدا و عبادت از نظر فني، فني هم هست. براي اينكه اگر كسي صلوات نفرستد، يك نابينا كه در جلسه هست، مي‌بيند هيچ خبري نيست، چي شد؟ قرائتي سكته كرد؟ برق رفت. يا يك كسي پشت ديوار است مي‌گويد: چه شد؟ انگار جلسه افت كرد. اينكه مي‌گويم دو تا صلوات بفرستيد يعني جلسه جريان دارد. آدم نابينا و پشت ديوار هم بنابراين صلوات خيلي فايده دارد. (صلوات حضار)

6- محكم‌كاري در امور فرهنگي

عرض كنم به حضور شما كه راجع به محكم كاري، در آبرو گفتند محكم كاري كنيد. مواظب آبرويت باش. «اتق مواضع التهم‏» (بحارالانوار/ج33/ص509) يعني در موضع تهمت نرو. اگر كسي بدنام است، با او ننشين.
خدا آقاي فلسفي را رحمت كند. به طلبه‌ها مي‌گفت دكان تاجرها ‌نشينيد. ولو شما مي‌نشيني يك چاي مي‌خوري. ولي هركس مي‌رود مي‌گويد: اين آخوندها با تاجرها هستند. با مستضعفين نيستند. مگر اينكه تاجر پدرت باشد، يا دكان كتاب‌فروشي بنشين. آخوند دكان كتاب فروشي بنشيند، برايش حرف در نمي‌آيد.
به امير المؤمنين گفتند: چرا به زن ها سلام نمي‌كنيد؟ پيغمبر سلام مي‌كرد. گفت: پيغمبر سي سال از من بزرگتر است. سلام پيغمبر طوري نيست، اما من جوان هستم.
من تا ريش‌هايم مشكي بود، اگر يك دختري مي‌گفت: حاج آقا عكس بگيريم؟ مي‌گفتم: نه! ديگر حالا كه ريش‌هايم سفيد شده اول مي‌پرسم شوهر داري يا نه؟ اگر مي‌گويد شوهر دارم، مي‌گويم: خوب حالا اگر شوهر داري، من هم ريش‌هايم سفيد است، مي‌خواهي عكس بگيري، بگير. ديگر حالا طوري نيست. ولي اگر يك جوان باشد، يعني فرق مي‌كند.
آيت الله بهجت به يك دختر بگويد عزيزم همه خوشي مي‌كنند. يك طلبه‌ي جوان به يك دختر بگويد: عزيزم، دادگاه ويژه‌ي روحانيت او را مي‌گيرد. جاهايي كه موضع تهمت است، محكم‌كاري كنيد در آبرويتان. در نقل حديث، علماي قديم وقتي مي‌خواستند حديث نقل كنند، از استادشان اجازه مي‌گرفتند. كه آيا من لياقت دارم حديث نقل كنم يا نه؟
در فهم امور محكم‌كاري كنيد. اينها محكم‌كاري در مسائل فرهنگي است. به ما گفتند: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر» (نحل/43) به كارشناس مراجعه كنيد. همين تقليد يعني محكم‌كاري، تو بايد به وظيفه‌ي شرعي‌ات عمل كني. وظيفه‌ي شرعي‌ من كجاست؟ در قرآن است. من قرآن را نمي‌فهمم پس به مرجع تقليد مراجعه مي‌كند. اينكه مي‌گويند: مرجع تقليد اعلم باشد، باسواد ترين باشد، با تقواترين باشد، دنبال هوا و هوسش نباشد، اين همه يعني اينكه دينت را از يك آدمي بگير كه محكم‌كاري كند.
در يادداشت علم محكم‌كاري كنيد. «قيد العلم بالكتابه» يك چيزي گيرتان آمد حتماً بنويسيد. محكم‌كاري در كارهاي فرهنگي.

7- محكم كاري در توليد ساختمان

در ساختمان، «مَنِ اقْتَصَدَ فِي بِنَائِهِ لَمْ يُؤْجَرْ» (وسايل‌ الشيعه/ج5/ص316) اگر كسي در بنايي مصالح غير مرغوب به كار ببرد اين آدم خوبي نيست. «لَمْ يُؤْجَرْ» يعني خدا به اين اجر نمي‌دهد. يك خاطره هست نمي‌دانم در تلويزيون گفتم يا نگفتم. مي‌دانم گفتم اما نمي‌دانم كجا گفتم. در سخنراني‌هايم بوده يا در تلويزيون. حالا اگر شنيديد كه دو بار بشنويد و اگر هم نشنيده‌ايد كه بار اول باشد.
امام چهار ده سال تبعيد بود به عراق، شب جمعه‌ها گاهي كه مي‌خواست كربلا برود، مي‌گفت: يك ماشين خوب تهيه كنيد. دفتر آقا حساس شد كه آقا هيچ وقت نمي‌گويد كه يك كباب خوب، يك كفش خوب، يك لباس خوب، ولي به ماشين كه مي‌رسد مي‌گويد: يك ماشين خوب. گفتند: آقا شما سر ماشين مي‌گويي: ماشين خوب. جاي ديگر اين كلمه را به كار نمي‌بري. گفت: لباس كرباس من را نمي‌كشد. زيلو من را نمي‌كشد ولي ماشين قراضه مرا مي‌كشد. چرا سوار ماشين قراضه شوم؟
گاهي وقت‌ها فكر مي‌كنيد مثلاً حالا اين، سر هم بندي كنيم در بنايي، اين جوش آهن‌ها بايد چند سانت به چند سانت باشد. محكم‌كاري كنيم. اين ستون چقدر وزن دارد؟ اين نقشه استاندارد هست، نيست. در اين مسير، مسير سيل هست، نيست. مسير زلزله هست يا نيست. اين حديث قشنگي هست. «من بنا» كسي كه بنايي كند، «اقْتَصَدَ» صرفه‌جويي كند در بنايي، «لَمْ يُؤْجَرْ» خدا به اين پاداش نمي‌دهد. چون اين صرفه‌جويي باعث شد خانه‌ زود خراب شود. بهترين مصالح، نه گران‌ترين، محكم‌ترين، بهترين مصالح گران‌ترين نيست، محكم ترين است.
به ما گفتند: تجارت، صبح زود بازار برو. «اهد الي الذكر» صبح زود بازار برو. در مسائل سياسي مي‌گويد: بيعت بگير. بيعت گرفتن محكم‌كاري است. در دفن مرده مي‌گويد: روزنه‌هاي قبر را هم محكم بساز. حضرت جنازه‌اي را خاك مي‌كرد، اين خشت‌هايي كه كنار هم مي‌گذاشت درز خشت‌ها را هم مي‌كشيد، گفتند: يا رسول الله اين مرده است. خاك رويش بريز برود. فرمود: خدا دوست دارد آدم كاري را كه مي‌كند، محكم‌كاري كند.
«حَاذِقاً بِعَمَلِه‏» (بحارالانوار/ج75/ص235) در حديث داريم نزد دكتر مي‌روي دكتر حاذق، يعني دكتر متخصص. اين براي محكم‌كاري، در باقي مسائل، در مسائل توليد هم بايد محكم‌كاري كنيم. «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُم» (اعراف/85)‏ سر هم بندي نكنيد، كم فروشي نكنيد.

8- رعايت حقوق كارگر و جلب رضايت او

كار ناقص نوعي خيانت به امانت است. در دستمزد كارگر خيانت نكنيد. ممكن است يك كارگري از استيصال به يك مبلغ كمي كار كند، استيصال است، ولي استيصال معنايش استحقاق نيست. توليد كننده‌ها بايد با كارگر طي كنند منتها وقتي طي كردند يك چيزي هم به او اضافه بدهند.
يك كارگري كار مي‌كرد، امام رضا از رئيس كارگرها پرسيد: كه با اين چند قرارداد بستي؟ گفت: آقا اين بدبخت است، هرچه بدهيم راضي است. فرمود: مگر نگفتم طي كن. اين از صبح تا غروب استرس دارد.
ما خودمان وقتي قديم پولمان مي‌دادند، حالا خيلي جاها سخنراني مي‌كنيم پول نمي‌دهند مي‌گويند: شير نفت جيب آخوندهاست. دروغ مي‌گويند. استرس داشتيم چقدر پول در اين پاكت است. منتظر بودم ببينم چقدر است، دلم تاپ تاپ مي‌كرد. از اول بگو آقا اين، اين مبلغ است. تمامش كن. اين كارگر از صبح تا شام كار مي‌كند، نمي‌داند چقدر مي‌گيرد. امام رضا فرمود: طي كنيد، منتها وقتي طي كرديد يك چيزي اضافه بدهيد. «وَ يَزيدُهُمْ مِنْ فَضْلِه‏» (نساء/173) آيه‌ي قرآن است. «وَ يَزيدُهُمْ مِنْ فَضْلِه‏» يعني خدا يك چيزي هم اضافه طي كنيد. كارگر... قبل از آنكه عرق كارگر خشك شود مزدش را بدهيد.زن و مرد هردو بايد كار كنند. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏» (نحل/97) «مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏» زن‌هاي ايران سهمشان كمتر از مردها نيست. بعد از نفت درآمد ايران از چيزهايي كه هست، صنايع دستي براي زن‌هاست. توليد قالي براي زن هاست. محصولات كشاورزي بخش عظيمي‌اش براي زن‌هاست. زن‌ها به گردن ما حق دارند. اصلاً توليد انسان و هنر مادر بودن خودش بالاترين هنر است.     توليد انسان، يك زماني مي‌گفتند: اولاد كمتر، زندگي بهتر، چند بار جمعيت، حالا نمي‌گويم كدام جمعيت بودند، آبرو ريزي است اسمش را بگويم. چند بار اينها نزد من آمدند، كه آقا بگو اولاد كمتر. گفتم: قرآن مي‌گويد كه «كُنْتُمْ قَليلاً»، شما كم بوديد. «فَكَثَّرَكُم‏» (اعراف/86) خدا شما را كثير كرد. اينكه مي‌گويند: «كُنْتُمْ قَليلاً» كم بوديد زيادتان كردم. يعني چه؟ يعني آمار زياد يك نعمت است.
امام در دعا وقتي گريه مي‌كند مي‌گويد: «وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا» (فقيه/ج1/ص487) «وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا» يعني عدد كم بد است. خيلي‌ها مي‌گويند: نه. آخر گير اين است كه ما عينك‌هايمان عوض شده گير كرديم. يك كسي هر شلغمي را كه مي‌ديد مي‌گفت: لبوها كيلويي چند؟ آخرش ديدند اين عينكش سرخ است. عينكش را برداشت ديد شلغم است. اين عينكش سرخ بود، همه‌ي شلغم‌ها را لبو مي‌ديد. اسلام مي‌گويد: بچه بازو است. «عضد» اين عضد با عين و ضاد، يعني بازو. بچه عضد است، يعني بازو است. خوشحال هستم كه اين برنامه هجده خرداد پخش مي‌شود، ايام تعطيلي! بچه بازو است يعني چه؟ يعني اگر گفتند: قرائتي ده تا بچه دارد. همه بايد بگويند: خوشا به حالش! ده تا بچه دارد؟ پس بيست تا بازو دارد. الآن بچه ديگر بازو نيست. بچه چيست؟ بچه شكم شده است. ده تا بچه دارد! واي! چه مي‌دهد اينها بخورند؟ عينك‌ها عوض شده است. اسلام مي‌گويد: بچه عضد است، در جامعه‌ي ما بچه شكم شده است. هر بچه‌اي يك هنري را ياد بگيرد.
من يادم نمي‌رود يك مدرسه‌اي بود در قم، دوره‌ي جواني ما هم آنجا كلاس داشتيم. من ديدم دو سه چرخ بافندگي طلبه‌ها هم ايام فراغت مي‌روند ژاكت بافي ياد مي‌گيرند. يك هنري داشته باشند. الان هنر را به تمبك مي‌گويند. به تمبك هنر مي‌گويند. حالا از تمبك يك خاطره دارم بگويم.
يكي از علما است حالا اسم نمي‌برم. يكي از علما از يك استان مهمي آمده بود قم خدمت آقاي بروجردي يك بحث علمي كرد. آقاي بروجردي گفت: احسنت! خوب آقاي بروجردي استاد همه مراجع بود. گفت: احسنت، احسنت! در استان شما چه مردان رجال علمي، چه مردان و چه علمايي است. گفت: بله فكر مي‌كنيد همه‌ي علما در قم هستند. فكر مي‌كني ما در استان تمبك مي‌زنيم، دستش را چنين كرد، تمبك تمبك!گفت: نه من نگفتم شما تمبك مي‌زنيد، ولي باور هم نمي‌كردم كه در استان شما يك چنين دانشمنداني باشند. گفت: بله، خوب ما هم در استان خودمان مشغول مباحث علمي هستيم. تمبك كه نمي‌زنيم. آقا ديد دوبار دستش را بالا برد و گفت: تمبك، گفت: آقا تمبك را چنين مي‌زنند. (خنده حضار) اينكه شما مي‌زني داريه است. باز معلوم شد علماي قم از علماي شهرستان‌ها چه... بله.
بچه در حديث عضد است، در جامعه‌ي ما بچه شكم شده است. هم بچه‌دار شويد، ببخشيد رويم نمي‌شود بگويم. توجه ندارند. عروس و دامادها مي‌گويند: حالا فعلاً بچه نمي‌خواهيم. بگذار راحت باشيم. اصلاً سلامتي شما با بچه است. هرچه فاصله‌ي سني پدر و مادر با بچه كم باشد، حوصله‌شان بيشتر است. تربيت بچه بهتر است. پدر وقتي 35 ساله است، 35 ساله با بچه‌ي يك ساله جوش نمي‌خورد. اينها مثل پيوند اسفناج و گلابي است، نمي‌شود.(خنده حضار) اما اگر پدر 22 ساله است و بچه يك ساله است. 20 ساله با يك ساله مي‌خورد ولي چهل ساله با يك ساله، ظلم به نسل مي‌كنند كساني كه بچه‌دار نمي‌شوند. يا مي‌گويند: دو تا بس است به تربيتشان نمي‌رسم. من فقط دلم مي‌خواهد اين حرف را در دوربين و تلويزيون مي‌زنم. يك آماري يكي از اساتيد دانشگاه به من بدهد،كساني كه بچه‌شان كمتر است، تربيت‌شان بهتر است. يك آمار به ما بدهند. ما آدم داريم، هفت تا بچه دارد، هفت تا گل. آدم‌هايي را هم داريم دو تا بچه دارد، دو تا جانور. (خنده حضار)
ما هيچ دليلي نداريم كه هركس اولادش كمتر است، تربيتش... بگوييد... بيشتر است. آيت الله العظمي حكيم، هفده، هجده تا بچه داشت. همه‌شان گل گل گل. مرجع تقليدي بود كه 62 شهيد در فاميلش داد. همه بچه‌ها، همه دامادها، همه برادرها، همه... يك آدم داريم كه يك مرجع تقليد است نسلش 62 تا مرد دارد، همه را در راه اسلام مي‌دهد. آدم هم هست يك بچه دارد، پيچ گوشتي به همسايه‌اش نمي‌دهد. اينطور نيست. اين شعار كه بگذار راحت باشيم غلط است. راحتي در بچه‌دار شدن است. اصلاً آدم وقتي بچه دارد ايام فراغتش پر مي‌شود. تمام كمال، صفت ايثار در آن زنده مي‌شود. چون از خواب خودش مي‌زند، كه بچه‌اش بخوابد. دختر كه هست، مادر از دو سالگي مي‌گويد: دختر دارم، اين بزرگ خواهد شد. از حالا اين پارچه را بگذارم براي عروسي دخترم. مديريت، برنامه‌ريزي، حراست، نظارت، كنترل، كجا بودي؟ نه اين غذا را نخور. قبلش شير خوردي، اين غذا روي شير تناسب ندارد. يعني آدم وقتي مادر شد.
من يكبار نشستم نوشتم. يك كسي كه مي‌زايد، بچه دار مي‌شود بيست كمال در اين عروس، اشتباه مي‌كنند فكر مي‌كنند، راحت نشستيم عصرها مي‌رويم پارك بستني مي‌خوريم. حالا بستني خوردن خيلي كمال است. تخمه مي‌شكنيم، خيلي مهم است. تربيت بچه توليد است. هم بچه‌دار شويم. نترسيم!
قرآن مي‌گويد: «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ» (اسراء/31) «نَحْنُ» ما، «نَرْزُقُهُمْ» اول به بچه‌ات مي‌دهيم. بعد مي‌گويد: «وَ إِيَّاكُم‏» بعد مي‌گويد: به شما مي‌دهيم. اينها كه بچه‌دار نمي‌شوند از ترس خرجي، خدا در قرآن مي‌گويد: «نَرْزُقُهُمْ»، «هم» يعني بچه‌ها، بعد مي‌گويد: پدر و مادرها. به بچه‌ها رزق مي‌دهيم. بعد مي‌گويد: به پدر و مادرها. يعني پدر و مادر هم از صدقه سر بچه چيزدار مي‌شود. حديث داريم اگر پيرمردها و بچه‌ها نبود به وسط‌ها چيزي نمي‌دادند. اگر ما هم يك چيزي مي‌خوريم يا صدقه سر پيرمردها است، يا صدقه سر بچه‌ها است. بگذار آمار مسلمان‌ها زياد شود. آقا از كجا بياوريم بخوريم؟ زندگي را ساده بگيريم. اشكالي دارد يك ماشين لباسشويي را دو طبقه از آن استفاده كنند. يك جارو برقي را روزهاي فرد، روزهاي زوج، ما مي‌گوييم نه هر خانه‌اي بايد يكي يكي يكي...
از تابستان استفاده كنيم. يك برنامه‌ريزي كنيم. من فقط براي شما يك الگو مي‌گويم. آيت الله مكارم تفسير نمونه را از تعطيلات نوشت. پنج‌شنبه صبح تعطيل است. جمعه تعطيل است، تابستان تعطيل است. از تعطيلات، ما چند تا طلبه بوديم خدمت ايشان 27 جلد نمونه نوشتيم، كه شصت بار چاپ شده و به چند زبان دنيا ترجمه شده است. معناي تابستان اين نيست كه كار نكنيم. اگر دانشگاه و حوزه تعطيل است يك كاري كنيم.
من سراغ دارم طلبه‌هايي را كه جمعه‌ها نهج‌البلاغه مباحثه مي‌كردند. دانشجوهاي عزيز، خود دانشگاه‌هاي ما و دبيرستاني ما تابستان‌ها مي‌روند در روستاهاي دوردست كار توليدي مي‌كنند. خدمات ارائه مي‌دهند. مي شود از تابستان، 15 خرداد است. مي‌توانيم يك كاري، يك هنري ياد بگيريم. جوان هيچ آمادگي ندارد. هرچيزي را مي‌گوييم بلدي؟ مي‌گويد: نه! يك جوان گفت: مي‌خواهم داماد شوم. گفتند: خانه داري؟ نه! سرمايه داري؟ نه! معافي داري؟ نه! ماشين داري؟نه! گفتند: ببخشيد پس شما 120 كيلو هيكل چه چيزي داري؟ گفت: فقط آمادگي دارم. (خنده حضار)
حالا دانشجوها، دبيرستاني‌ها، دختر و پسرها يك هنر ياد بگيريد. يك بافندگي، قالي بافي، خطاطي، نقاشي، لااقل شنا ياد بگيريد. آخر كشور ما هم شمالش آب است، هم جنوبش! آنوقت جوان ما مي‌افتد مثل آجر پايين مي‌رود. توليد، توليد، كار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
منبع: همان

بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
ماه خرداد و در آستانه‌ي 15 خرداد و سيزده رجب هستيم و بيننده‌ها بحث را شب تولد امام جواد مي‌بينند. مي‌توانم راجع به هر مناسبتي يك چيزي بگويم، ولي امسال مقام معظم رهبري، راجع به توليد ملي صحبت كرده و من يك بحث اين رقمي دارم، رويش هم كار كرده‌ام و پر از نكته و آيه و لطيفه. اين بحث را انجام مي‌دهم، چيزي كه ندارم، ولي اگر اين بحث ثواب دارد، ثواب اين بحث را هديه به امام جواد مي‌كنيم. هديه‌ي روح امام مي‌كنيم. هديه‌ي روح شهداي 15 خرداد مي‌كنيم، شهداي انقلاب، چيزي كه نداريم. اگر ثواب دارد ثوابش را هديه مي‌كنيم.

1- توليد در روستا، مصرف در شهرها

منطقاً چون شما وراميني هستيد و پيشوا و منطقه‌اي كه اطراف تهران هستند، ولو شهرتان كوچك است ولي راستش را بخواهيد تهراني‌ها سر سفره‌ي وراميني‌ها نشسته‌اند. اصلاً شهري‌ها سر سفره‌ي غير شهري‌ها نشسته‌اند. يعني بنده كه در تلويزيون بلبل زباني مي‌كنم، از سرتاپايم براي شماست. چون اين عمامه روي سر از پنبه است، پنبه هم توليد كشاورز است. كفش من هم چرم است، چرم پوست گاو است، گاو هم دامداري كشاورز است. يعني من حجت‌الاسلام، بنده از مخ تا كف پا به روستايي مديون هستم. دانشجوها هم همينطور هستند. دانشجوها هم مديون روستايي‌ها هستند. دولت بايد براي همه امكانات فراهم كند، در خيلي از روستاها از قديم دبستان نبوده آنوقت براي شهري‌ها دانشگاه ساختند. يعني از دبستان او كم گذاشتند، به دانشگاه او اضافه كردند، او ليسانس شده و او بي‌سواد مانده. البته الحمدلله اين قدم‌هايي كه بعد از انقلاب برداشته شد، خيلي چيزها را حل كرده است. توسعه‌ي دانشگاه، ديگر ما الحمدلله بي‌سواد نداريم. فوقش نه درصد، هشت درصد، ده درصد، مناطقي تا 15 درصد، يعني بين 5 درصد تا 15 درصد. بي‌سوادي هم الحمدلله ريشه‌كن شد. يك مقداري مانده كه انشاءالله آموزش و پرورش همت مي‌كند و همت كرده است و انشاءالله حل مي‌شود. خوب پس در منطقه‌ي توليد هستيم نه منطقه‌ي مصرف. راجع به توليد، قرآن چه مي‌گويد، برايتان بگويم.

بسم الله الرحمن الرحيم

از بركات يادداشت برداري اين است كه بنده حدود چهل سال است، هرچه گفتم تقريباً يادداشت كردم. حالا چند تا گوني يادداشت دارم. اينها را تايپ كرديم در يك سي‌دي. چند هزار سخنراني در يك سي‌دي، بي‌قفل هركس مي‌خواهد تكثير كند. جايي كه مي‌نشينيد دل بدهيد پاي تلويزيون. اگر دل بدهيد يك ساعتش به اندازه‌ي 50 ساعت است. وگرنه مي‌شويد مثل من. من چند هزار ساعت در ماشين نشستم، دل ندادم، هنوز رانندگي ياد نگرفتم. اگر سي ساعت دل مي‌دادم، ياد مي‌گرفتم شما به خصوص، دانشجو، طلبه، استاد دانشگاه، با قلم و كاغذ باشيد، يكي از اساتيد مي‌گفت: در رختخوابتان هم قلم و كاغذ باشد. چون قبل از خواب ممكن است يك چيزي به ذهنت بيايد، تا مي‌گويي: صبح يادداشت مي‌كنم، مي‌پرد. همان در رختخواب، پهلوي چراغ در آشپزخانه هم يك قلم و كاغذ باشد. اين يادداشت برداشتن خيلي مهم است.
بسم الله الرحمن الرحيم، توليد ملي. توليد كننده، مصرف كننده، وظيفه‌ي دولت.

2- توليد و توسعه، نه تعطيل سرمايه

راجع به توليد، اصلاً خدا بي‌كاري را قبول ندارد. حتي بي‌كاري جمادات. مي‌گويد: از جمادات هم بايد كار بكشي. اگر كسي يك قطعه زميني دورش را سنگ چين كرد، تا سه سال كشاورزي نكرد، آباد نكرد، سنگ‌ها را برداريد دور بياندازيد و تصرف كنيد. يعني اينكه من دورش سيم خاردار كشيدم، سيم خاردار سه سال ارزش دارد. شما حق نداري زمين خدا را معطل كني.
پول حق ندارد معطل شود. در قرآن داريم اگر كسي پولش را بخواباند، كنز كند، طلا و نقره را گنج گند، و در راه خدا خرج نمي‌كند، قرآن مي‌گويد: همين فلز را روز قيامت داغ مي‌كنند، «فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُم‏» (توبه/35) فلز را داغ مي‌كنند به پيشاني و پهلو و بعد مي‌گويند: «هذا»، «هذا» يعني چه؟«هذا ما كَنَزْتُم‏» (توبه/35) اين همان گنج است. پول نبايد راكد باشد. زمين و آب نبايد راكد باشد. نيروي انساني نبايد راكد باشد.

پيرمردي در خانه نشسته بود، حضرت فرمود: چه مي‌كني؟ گفت: ديگر كار نمي‌كنم. اينقدر داريم كه اين آخر عمري بخوريم. فرمود: بي‌عقل شدي. آدم تا نفس آخر هم بايد كار كند. داري بخوري يعني چه؟ مگر بناست كار بكني بخوري. برو كار كن بگذار ديگران بخورند. خودت خوردي كافي نيست. برو از تجريباتت استفاده كن.

علم راكد، اوه اوه اوه... يك آيه داريم كه توبيخش از زنا و لواط و رشوه و ربا و دزدي و آدم‌كشي هم بدتر است. مي‌گويد چه؟ «يَكْتُمُون» كتمان مي‌كند، مي‌داند و نمي‌گويد. علم راكد. كساني كه كتمان مي‌كنند «أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» (بقره/159) خدا لعنتشان مي‌كند، «وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» لاعن يعني لعنت كننده. «اللاَّعِنُونَ» يعني همه‌ي لعنت كننده‌ها، جن و انس و فرشته، خدا و جن و انس و فرشته، «يلعنُ» در طول تاريخ، براي هميشه. هميشه خدا و انسان‌ها و فرشته‌ها و جنيان، لعنت مي‌كنند به كسي كه علم را راكد بگذارد «يَكتُمون». علم نبايد راكد شود. بايد هميشه در حال توليد باشيم.

چرا قمار حرام است؟يكي از عيب‌هاي قمار اين است كه ركود است. من و شما مي‌نشينيم، قمار بازي مي‌كنيم. يك پولي از جيب من در جيب شما مي‌آيد. يا من برنده مي‌شوم، پول شما در جيب من مي‌آيد. اين كه آدم پولش را از اين كيسه در آن كيسه بگذارد. يعني توليد نشده، پول جا به جا شده است. در قمار توليد نيست، جابه‌جايي است. توليد نيست حرام است.

داريم اگر خياط پارچه را مي‌گيرد و مي‌دهد به شاگردهايش مي‌دوزند، هرچه مي‌گيرد حرام است، جز اينكه خياط هم يك كاري كرده باشد. مثلاً برش، تأمين، نظارت، مديريت، كنترل، تعليم بچه خياط‌ها، اگر يك نقشي دارد مي‌تواندكت و شلوار را از من بگيرد فلان مبلغ، مقداري‌اش را بردارد و باقي‌اش را به شاگردها بدهد، شاگردها بدوزند. اما اگر هيچ خاصيتي ندارد، فقط استاد خياط است و هيچ نقشي ندارد. اگر هيچ خاصيتي ندارد، اين استاد حق ندارد پول بردارد. چون كاري نكرده.

3- بيكار بي عار، دور از رحمت خدا

اصلاً اگر كسي سفره پهن شود بيايد بخورد، وقت كار در برود اين مورد لعنت است. «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى كَلَّهُ عَلَى النَّاس» (كافي/ج4/ص12) ركود ممنوع! كار و توليد. لازم نيست حتماً سود داشته باشد. كار مردم راه بيفتد، ممكن است سود هم نداشته باشد. اصل كار راه‌اندازي است. منتها در كار راه ‌اندازي سود هم باشد چه بهتر. منتها اگر هم سود نبود نگو آقا چون سود ندارد، ما فعلاً بيكار نشستيم. بابا سود ندارد، ضرر هم كه ندارد فوقش ير به ير است.
«فَامْشُوا في‏ مَناكِبِها وَ كُلُوا» (ملك/15) قرآن مي‌گويد: «فَامْشُوا في‏ مَناكِبِها وَ كُلُوا» يكي از آيات توليد است. حركت كنيد از كوه‌ها بالا برويد، از دامنه‌ي زمين بالا برويد، جست و خيزي داشته باشيد، توليد كنيد. «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْل الله‏» (جمعه/10) مي‌گويد: نماز جمعه هم كه تمام شد، برويد بازار را باز كنيد. يك ساعت جمعه تعطيل باشد. من نمي‌دانم چرا جمعه از صبح تا شام تعطيل است. فقط «إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوة»‏ (جمعه/9) صداي اذان بلند شد، «ذَرُوا» يعني مغازه را ببند. «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ» (جمعه/10) نماز كه تمام شد، باز دنبال كار برويد. حال كار نداريم، ايام عيد 25 روز تخمه‌ي كدو مي‌شكنيم. اين آتش زدن عمر در ايران و در خيلي از كشورهاي ديگر است. خيلي راحت عمر را تلف مي‌كنيم. عمر نبايد معطل بماند.
«فاذا...» اين آيه را خيلي از ايراني‌ها حفظ هستند. شايد 90 درصد حفظ باشند. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (شرح/7)، «فَرَغْتَ» يعني فارغ شدي، «فَانْصَبْ» صاد، يعني «اتعب نفسك» يك كار سخت‌تر شروع كن. بي‌كاري ممنوع! كار تمام شد. اين كتاب تمام شد، يك كتاب ديگر. اين كار تمام شد، يك كار ديگر. كارها هم خط داشته باشد، هدفمند باشد. «وَ إِلى‏ رَبِّكَ فَارْغَبْ» (شرح/8) يعني كار الكي هم نباشد.
 حديث داريم «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ يُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ الْفَارِغَ» (كافي/ج5/ص84) آدمي كه دائم مي خوابد و بي‌كار است، يك چنين آدم‌هايي مورد غضب خدا هستند. كار بايد با كيفيت باشد. قرآن راجع به كيفيت مي‌دانيد چه مي‌گويد. مي‌گويد: «وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ» (عصر/1-3) نگفته: «وَ عَمِلوا» عمل نيست، «عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ» صالح، صالح يعني كار شايسته. كار بايد شايسته باشد. «أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (هود/7) كار بايد به بهترين وضع باشد. بايد برسيم به جايي كه با شنيدن نام كالاي ايراني، اوه... آري! حالا مي‌گويند: ژاپني است. ... اوه... بايد اين نام ژاپن را به نام ايراني تبديل كنيم.
يك سري چيزها هم خودباختگي است، من چند جا ديدم. مثلاً مي‌گويند: شيريني دانماركي! شيريني فرانسوي، حضرت عباسي به گرد شيريني ايراني نمي‌رسد. اما خودباختگي است. خمير است، لايش هم يك چيزي مثل روغن وازلين است كه شكر دارد. اين خودباختگي است. بعضي چيزها، خودباختگي است. بعضي وقت‌ها روشن فكري چه تعبيري كنم. گيج هستيم. مي‌گوييم اسم دختر چيست؟ مي‌گويد: سيتينيا! مي‌گوييم: سيتينيا چيه؟ مي‌گويد: يك تيغي است در بلغارستان! (خنده حضار) آخر آدم خوب است يك مقدار توجه كند. گفتم: ايران اين همه گل دارد، رفتي يك تيغ پيدا كردي در بلغارستان. خوب بعضي‌ها مي‌خواهند روشن فكر شوند، گيج هستند. در مذهبي‌ها هم بعضي‌ها گيج هستند. مثلاً اسم دختر را مي‌گذارد الهه! الهه يعني خداي ماده، خدا نر و ماده ندارد. يك مقدار فكر كنيم چه مي‌كنيم. خيلي‌ها گيج هستند.
يك چيزهايي را كار مي‌دانيم، كه حضرت عباسي كار نيست. يك چيزهايي را استراحت مي‌دانيم كه حضرت عباسي مورد لعنت است. ايشان چه مي‌كند؟ استراحت. حديث است «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ يُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ الْفَارِغَ»، آدمي كه بي‌كار است دائم مي‌خوابد. يعني خيلي مي‌خوابد، ملعون است. كار با كيفيت، عمل كيفيت، آيه‌ي كيفيت. «أَحْسَنُ عَمَلاً»، آيه‌ي كيفيت، «عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ».
توليد كننده‌ها بايد از الهام خدا غافل نباشند. گاهي وقت‌ها اين ابتكارات الهام است. كسي نگويد مال من بود. خدا به ذهنت انداخت اين كار را بكني. بنده كه سخنراني مي‌كنم، حضرت عباسي به اين قرآن قسم، بسياري از حرف‌ها وسط سخنراني به ذهنم مي‌آيد. همينطور كه دارم حرف مي‌زنم، يك چيزي به ذهنمان مي‌آيد همان را مي‌گويم. «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا» (هود/37) گفت: كشتي مي‌سازي زير نظر ما «وَ وَحْيِنا» طبق دستور كشتي بساز، خيلي چيزهايي كه به ذهن مخترع مي‌آيد، اين جرقه الهي است. از الهامات الهي غافل نباشيم.
اصلاً اولين توليد كننده خداست. چه چيز توليد كرده؟ مارا. در توليد يك شرايطي لازم است.

4- طرح و برنامه خداوند براي خلقت و توليد انسان

شرايط توليد، شرايطش چيست؟
بايد هدف داشته باشد. بايد مواد داشته باشد. بايد طرح داشته باشد. بايد برنامه و زمان‌بندي داشته باشد. بايد محل توليد معلوم باشد. بايد هدايت و كنترل شود. بايد خدمات بعد از توليد، چه مي‌گويند؟ گارانتي، خدمات بعد از توليد، بايد تعمير و اصلاح، خدا مي‌خواهد انسان توليد كند. هدف خدا چيست؟ قرآن مي‌فرمايد: هدف، «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات/56) هدف «سَخَّرَ لَكُمْ» (ابراهيم/32)، «خَلَقَ لَكُم‏» (بقره/29)، « مَتاعاً لَكُم‏» (مائده/96) ابر و باد و مه و خورشيد و فلك مال تو هست، تو هم براي عبادت هستي. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ». اصلاً هدف اين است كه تو از خاك و افلاك، مادي و معنوي شوي. خدايي شوي، «صبقة الله» رنگ آميزي الهي داشته باشي. هدف چيست؟ بندگي خدا. مواد چيست؟ تُراب! تراب مي‌دانيد يعني چه؟ خاك، نطفه، «مِنْ طين‏» (انعام/2)، «مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر/26)، «صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ» (الرحمن/14) مواد همين مواد است.  
خوب طرح چيست؟ «خالِقٌ بَشَراً» (حجر/28) انسان‌سازي. برنامه چيست؟ «إِلى‏ قَدَرٍ مَعْلُومٍ» (مرسلات/22) تا چه زماني؟ زمان‌بندي. محلش كجاست؟ در محل سه تا «في» داريم.«في‏ بُطُون‏» (انعام/139) در شكم مادر. «في‏ قَرارٍ مَكينٍ» (مؤمنون/13)، «في‏ ظُلُماتٍ ثَلاث‏» (زمر/6) سه تا «في» است. «في‏ بُطُون‏»، «في‏ قَرارٍ»، «في‏ ظُلُماتٍ». محل توليد، رحم مادر. هدايت، «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏» (ليل/12) خدمات بعد از توليد، حالا كه توليد شد، بچه وقتي توليد شد، شير مي‌خواهد. شير در سينه‌ي مادر تعبيه شده است. اكسيژن مي‌خواهد،اكسيژن هست. «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ» (زخرف/32) ما بعد از توليد به او مي‌گوييم چه كند. اصلاحات، رهنمودها و جبران‌ها و عقل و توبه و اصلاح و خودسازي، اينها براي اصلاحات است.  
خوب راجع به توليد اصولي را بايد دقت كنيم.

1- توليد بي‌زور، بعضي‌ها توليد مي‌كنند با زور. افطاري مي‌دهد، يا الله ديگر. تو مي‌خواهي افطاري بدهي، چرا به خانمت زور مي‌گويي؟ شما حق نداري زور بگويي. امسال مثلاً شما جمعي‌تان، گندم و جو و محصولاتي توليد كرديد، دامداري‌ها و زكات داديد، امروز هم يك لوحي از دست امام جمعه محترم گرفتيد، توليد با زور نبايد باشد كه من مثلاً به اين كارگر تحميل كنم. اين قالي بايد فلان ساعت پايين بيايد. اين غذا بايد فلان ساعت پخته شود. مثلاً مبلغ زكات بايد به فلان درجه برسد. اين كتاب را بايد من تا صبح بخوانم. توليد خوب است، به شرطي كه زور در آن نباشد. حفظ قرآن را مقام معظم رهبري سفارش كرده كه سفارش به جايي است. اما به شرطي كه به بچه تحميل نشود. با زور نمي‌شود. توليد بدون زور. حق كارگر از بين نرود.

2- توليد بدون تحقير، گاهي وقت‌ها در كارخانه‌ها، در مراكز توليدي، افرادي را تحقير مي‌كنند. خاك بر سرت! بد بخت، چرا تحقيرش مي‌كني؟ حق نداري تحقير كني. پس بگذاريد اينها را بنويسم شايد تابلو شود. توليد بدون زور، توليد بدون تحقير، ديگر چه؟ توليد بدون تبعيض، توليد بدون منت، همه را آيه و حديث داريم. توليد همراه با هدف. توليد همراه با رشد، داريم اگر دو روزتان مثل هم است، واي به حال شما!
خدا به پيغمبرش مي‌گويد: تو هم بايد توليد علم كني. «وَ قُلْ رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً» (طه/114)، «رَبِّ زِدْني‏ عِلْماً» يعني تو نبايد سوادت يكطور باشد. حضرت فرمود: شبي بخوابم علم من زياد نشود، آن روز براي من بركت ندارد. علم هي توسعه پيدا كند. توليد همراه با توسعه.

  • ادامه مطلب

رهبر معظم انقلاب : « ده سال سال قبل از اين توصيه هاي موكدي را راجع به مقابله با فساد اقتصادي به مسئولين كشور كردم. استقبال هم كردند، اما خب! اگر عمل مي كردند ديگر اين فساد بانكي اخير كه حالا همه روزنامه ها و همه دستگاهها و همه ذهن ها را پر كرده پيش نمي آمد. وقتي عمل نمي كنيم، دچار اين حوادث مي شويم. اگر با فساد مبارزه بشود ديگر اين چند هزار ميليارد- يا هرچه - سوء استفاده اي كه افرادي بيايند بكنند، پيش نمي آيد. وقتي عمل نمي كنيم، خب، پيش مي آيد؛ ذهن مردم را مشغول مي كند، دل مردم را مشغول مي كند، دل آدمها را مي شكند. چقدر در اين كشور از بروز يك چنين فسادي دلها ناراحت مي شود؟ چقدر آدمها اميدشان را از دست مي دهند؟ اين سزاوار است؟ اين به خاطر اين است كه عمل نكرديم.    اگرچه سوءاستفاده كلان و 3هزار ميليارد توماني از سيستم بانكي كشور، رخدادي تلخ و ناگوار است ولي عزم راسخ نظام در پي گيري قاطع و بي ملاحظه اين پرونده، برخلاف آنچه دشمنان بيروني با ذوق زدگي اعلام مي كنند، نشانه روشن و بدون ابهامي از سلامت نظام است و گوياي اين واقعيت كه اينگونه زشتي ها و پلشتي ها با نسخه حكومتي جمهوري اسلامي ايران ناسازگار است. شدت اين ناسازگاري و ناهمخواني را مي توان از شدت برانگيختگي مسئولان بلندپايه نظام براي مقابله با آن مشاهده كرد.   مگر دست اندركاران اختلاس 3هزار ميليارد توماني از مخالفان اصولگرايي نيستند؟
از اين لحاظ دقيقا مثل اصحاب فتنه 88 هستند. مگر ليدر آنها به جاي مكتب اسلام، مكتب ايراني را پيشنهاد نكرده بود؟ فتنه گران هم خواستار جمهوري ايراني به جاي جمهوري اسلامي شده بودند.
مگر آنها برخلاف سياست خارجي اعلام شده نظام، به سراغ ملك عبدالله و برخي ديگر از سران ديكتاتور عرب نرفته بودند؟ سران فتنه كه رسماً از ملك عبدالله و برخي كشورهاي اروپايي براي فتنه انگيزي پول گرفته و از حمايت آشكار آنها برخوردار بودند. مگر مفسدان اقتصادي و غارتگران بيت المال از حاميان اصلي و آشكار سران فتنه آمريكايي- اسرائيلي نبوده اند؟ چندتا پرونده فساد اقتصادي را مي توان نشان داد كه عوامل آن از طرفداران پر و پا قرص مدعيان اصلاحات نباشند!؟ يعني از روي دست هم رونويسي كرده اند؟! شاعر مي گويد؛ رفتم به سراغ او شبي با شادي گفتا؛ اي ول! تو هم كه راه افتادي!
گفتم تو كه در دوز و كلك استادي گفتا؛ همه را تو ياد من مي دادي!؟

دستور تلخي كه شنيده نشد

دهم ارديبهشت سال 1380، عالي‌ترين مقام جمهوري اسلامي ايران دستورالعملي را خطاب به سران سه قوه -‌ يعني بالاترين مسئولين و خدمتگزاران نظام ‌ـ صادر كردند. دو ماه پيش از صدور اين فرمان نيز موضوع آخرين نامه‌اي كه دفتر رهبر انقلاب مشتركاً به دفتر هر سه قوه ارسال كرده بود، «ابلاغ سياست‌هاي كلي نظام» بود. دو ابلاغيه در فاصله‌اي كمتر از دو ماه! البته متن ابلاغيه دوم مفصل‌تر نيز بود و با اين خطاب آغاز مي‌شد: «حضرات آقايان رؤساي محترم قواي سه‌گانه دامت تأييداتهم‌.» در واقع اين نامه نيز فرماني بود در هشت بند و يك مقدمه مفصل كه مستقيماً قلب مفاسد اقتصادي را هدف گرفته بود. همين نامه بود كه بعدها به «فرمان هشت ماده‌اي» مشهور شد.

10 گام براي حمايت از كار و سرمايه ايراني

پيام رهبر معظم انقلاب و نامگذاري سال 1391 به عنوان سال «توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني» در واقع پيام تداوم جهاد اقتصادي را در خود دارد. يعني آن‌چه كه رهبر معظم انقلاب در سال گذشته بيان فرمودند، امسال با عنوان گسترش و حمايت از توليد ملي مورد تأكيد مجدد قرار داده‌اند. اگر بخواهيم با اين پيام برخوردي جدي و عملي و فراتر از تعارف و تكرار شعار داشته باشيم، بايد هم تعريف دقيقي از اين عبارت داشته باشيم و هم لوازم توفيق در آن را بشناسيم و شاخص‌هاي اين توفيق را تبيين كنيم تا در پايان سال بتوانيم كارنامه‌ خود را با اين شاخص‌ها بسنجيم و ارزيابي كنيم. شايد اصلي‌ترين مفهوم پيام فوق‌الذكر اين است كه «توليدمحوري» بايد شاخص همه‌ي سياست‌هاي اقتصادي ما باشد، منتها اين نكته‌ نيز مهم است كه جهت اين حمايت چه بايد باشد؟ آيا حمايت از توليد ملي به اين معني است كه توليد ملي ما به حدي برسد كه بتواند با بهترين توليدات جهاني رقابت كند؟ پس در اين صورت منظور ما حمايت از توليدات ملي براي رقابتي شدن است و به عبارت ديگر، حمايت از توليد ملي است در مقابل موانع رقابت عادلانه و برابر. يعني توليدات كشور بايد بتواند به بازار دسترسي داشته باشد و عادلانه و برابر با توليدات مشابه رقابت كند.          آيا مفهوم اين نامگذاري حمايت در مقابل عوارض خارج از اختيار است؟ به اين معني كه توليد داخلي مي‌تواند روي پاي خود بايستد، اما اگر عواملي براي آن مزاحمت و عوارض ايجاد كنند -مثل خشك‌سالي يا محدوديت‌هاي خارجي- بايد از توليد ملي حمايت نمود. گاهي در رقابت رقبا، ديگراني وارد مي‌شوند و حمايت‌هاي بازارشكنانه‌اي صورت مي‌دهند كه طبعاً حمايت از توليد ملي در برابر آنها ضروري خواهد بود.

آيا مفهوم اين نامگذاري حمايت در مقابل عوارض خارج از اختيار است؟ آيا حمايت از توليد ملي به اين معني است كه توليد ملي ما به حدي برسد كه بتواند با بهترين توليدات جهاني رقابت كند؟ اگر بخواهيم از توليد حمايت كنيم، بايد از خود توليد بپرسيم كه در كجا و كي نياز به حمايت دارد. اما جنبه‌ ديگر اين حمايت، در برابر فرسايش‌هاي بروكراتيك غير ضروري است. يعني بايد اصلاح روش‌هاي اداري را در دستور كار قرار داد. اگر بخواهيم از توليد حمايت كنيم، بايد از خود توليد بپرسيم كه در كجا و كي نياز به حمايت دارد. بنده به 10 گام لازم براي تقويت بخش توليد اشاره مي‌كنم كه نياز به حمايت از توليد ملي در آنها احساس مي‌شود:

1. در فرهنگ عمومي جامعه‌‌ بايد توليدكنندگان را به عنوان پيشتازان عزت و استقلال جامعه معرفي كنيم و تكريم از كساني را كه در اين صحنه تلاش مي‌كنند، در ارزش‌هاي جامعه قرار دهيم.

2. توليدمحوري بايد شاقول سياست‌گذاري‌هاي اقتصادي كشور باشد. يعني بايد در سياست‌هاي ارزي، در سياست‌هاي پولي و مالي، در سياست‌هاي تجاري و در سياست‌هاي بانكي و مالياتي براي توليد اولويت قائل باشيم. تجلي ملموس اين مطلب اين‌گونه خواهد بود كه اگر جايي ناچار بوديم بين توليدگرايي و مصرف‌گرايي انتخاب كنيم، بايد توليد را مقدم بداريم. اين مطلب مثلاً در اجراي سياست هدفمندي يارانه‌ها مي‌تواند تجلي بسيار ملموسي داشته باشد. در مجموع سياست‌گذاري‌ها بايد به سمتي برويم كه توان برنامه‌ريزي مديران ما افزايش يابد. به اين معني كه از تغييرات ناگهاني در سياست‌ها اجتناب كنيم تا مديران ما بتوانند براي آينده برنامه‌ريزي كنند.

3. بايد با كاهش مقررات و منطقي كردن مجوزها از سرمايه‌گذاران بخش توليد حمايت كنيم.

4. دستگاه‌هاي دولتي بايد بدهي‌هاي خود به توليدكنندگان و پيمانكاران را بپردازند تا توان مالي آنها افزايش پيدا كند.

5. بانك‌ها در برخورد با واحدهاي توليدي مهربانانه‌تر عمل كنند. بايد فهم درستي از ماهيت مشكلات واحدهاي توليدي داشته باشيم و مناسبات بين بانك‌ها و واحدهاي توليدي را واقع‌بينانه و هدفمند كنيم.

6. توليدكننده براي بهبود توليد به فناوري و ماشين‌آلات مناسب نياز دارد. در شرايطي كه برخي محدوديت‌ها از سوي بدخواهان در مناسبات بين‌المللي بر توليدكننده‌هاي ما تحميل شده است، بايد از ابتكارات مديران اقتصادي در رفع و دفع اين محدوديت‌ها حمايت كنيم.

7. در مناسبات و سياست‌ها و فضاي كسب‌و‌كار، بايد در مسير روان‌سازي و چابك‌سازي توليد حركت كنيم. تقارن نامگذاري سال جديد به عنوان سال «توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني» با ابلاغ قانون جديد بهبود مستمر فضاي كسب‌و‌كار را بايد به فال نيك گرفت. اجراي كامل و دقيق اين قانون باعث ايجاد فضايي پرنشاط و تعاملي بين دولت و بخش خصوصي خواهد شد. اجراي اين قانون مي‌تواند طليعه‌ بسيار خوبي براي موفقيت در اجراي حمايت از توليد ملي نيز باشد.

8. حمايت از توليد مي‌تواند زماني اتفاق بيفتد كه توليدكننده توليد خود را انجام داده و نياز به بازاريابي دارد. كمك به توليدكنندگان براي بازاريابي داخلي مي‌تواند از راه نظام تعرفه‌اي يا زمينه‌هاي مربوط به قيمت‌گذاري صورت بگيرد. به اين معني كه ابتكار عمل در اختيار بازار رقابتي باشد تا واحدهاي توليدي بتوانند در شرايط رقابتي امورات مديريت بازار خود را انجام دهند.

9. توليدكننده بايد به بازارهاي خارجي دسترسي داشته باشد كه در اين صورت حمايت از توليد با بازاريابي خارجي ممكن مي‌شود. لذا جهت‌گيري جهش صادراتي بايد تداوم پيدا كند.

10. در شرايط فعلي و در همه‌ي مراحل توليد، ظرفيت‌هاي خالي بسياري وجود دارد. يعني ما براي جهش در توليد ملي هم نيروي جوان آماده به كار داريم و هم سرمايه‌گذاري‌هاي گسترده داريم. تنها بايد اولويت را به رفع موانع پيش روي واحدهاي توليدي موجود بدهيم تا اين واحدها بتوانند با حداكثر ظرفيت به توليد بپردازند.

ادامه دارد ...

سه شنبه سوم 5 1391 6:25
X